جنگل کوچک

جنگل کوچک

آن کس که می تواند انجام می دهد و آن کس که نمی تواند انتقاد می کند/جرج برنارد شاو

حرف های ما هنوز ناتمام....

شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۳۹ ب.ظ

با اینکه میدونه اصلا از این کار خوشم نمیاد اما وقتی به یه بهونه ای وارد اتاقم میشه و من رو در حال نوشتن می بینه برای لحظه ای کوتاه هم که شده نگاهش رو می لغزونه روی نوشته های کاغذ زیر دستم. کاملا می تونم حس کنجکاویش رو درک کنم.

بد چیزیه که از موعد پایان خودت بی خبری، که قبلش حتی یه ندا هم بهت نمیدن، که باید حواست باشه شاید این آخرین باره...

نه برای به دنیا آوردنت اجازه گرفته می شه نه برای خلاص شدن از شرّت!

به روزی فکر کردم که دیگه نیستم تا دفتر زیر دستم رو ببندم، به روزی که غفلت کردم و دلم نیومده بعضی برگه هارو پاره کنم، روزی که برگه هام بی صاحب شدن...

دیگه فکر نمی کنم هیچ جوره بشه جلوی خونده شدنشون رو گرفت حتی اگه با خط درشت قبلشون نوشته باشم: لعنت بر پدر و مادر کسی که این نوشته ها را بخواند!

۹۸/۱۰/۲۱
جنگل کوچک

نظرات  (۲)

۲۵ دی ۹۸ ، ۰۶:۵۵ رحیم فلاحتی

سلام

 

دو سال پیش تعداد زیادی از دست نوشته ها و دفترها رو پاره کردم و دور ریختم . خیال سفر داشتم و کسی نبود ازشون مراقبت کنه . 

  این کنجکاوی ها همه جا هست :)

پاسخ:
سلام، خوش اومدید. ممنونم ازتون. اولین نظری که در اولین وبلاگم دریافت کردم.
حیفه واقعا. سیر تغییرات نظرات و شخصیت یه آدم که تو نوشته هاش به تدریج دیده میشه جالبه.
نه میشه درست و حسابی نوشت و نه حتی میشه ننوشت!
بله واقعا. به گمانم عده ای از نویسنده ها واقعا شجاع هستن.

۲۵ دی ۹۸ ، ۱۲:۱۶ رحیم فلاحتی

مبارکه قدم گذاشتن تون در حیطه ی وبلاگ نویسی !

 

همیشه نیاز نیست خود واقعی مون رو بنویسیم . می شه با خیال و فرا واقعیت آمیخته باشه .

پاسخ:
خیلی ممنون.
درسته. سخت میشه ولی. بستگی به آدمش هم داره.
توی نوشته های جدی مون می تونن خود واقعی مون رو پیدا کنن.
حتی شاید بشه توی نوشته های خیالی مون هم یافت بشیم!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">