جنگل کوچک

جنگل کوچک

آن کس که می تواند انجام می دهد و آن کس که نمی تواند انتقاد می کند/جرج برنارد شاو

۲ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است


دیروز غروب یه نفر بهم گفت: کی پلوی عروسی میدی بهمون؟
دیشب یه نفر سرتق بازی در آورد و گفت من هر جوری شده میخوام با شما آشنا بشم و هر چی من گفتم نره گفت بدوش. اضطراب بزرگی که به جونم انداخته از پا درم آورده‌.
امشب دیگه کارم به درمانگاه کشید و دکتر گفت تو سامانه زده بیمه شما فعال نیست. بعدم به مامانم گفت اینا چون تو سن ازدواجن احتمالا واسه همون باید بری به بیمه بگین که مجردن تا بیمه شون فعال بشه.
من از دیروز حالم خرابه و هیچکس نمیدونه این چیزای لعنتیه که منو به این روز انداخته. که همشون ذره ذره جمع شدن و حالا درد جسمی و روحی امونم رو بریده. اشکام در کسری از ثانیه میان پایین و دیدم رو تار می کنن. من تحمل این چیزا رو ندارم. 
من مصداق بارز اون جای ترانه ام که میگه: برای دختری که آرزو داشت پسر بود...

جنگل کوچک
۱۶ مهر ۰۱ ، ۲۳:۱۷ ۰ نظر

بابا تو خواب بد نفس می کشه.
خواهرم خودش رو توی یه پتو به شدت گلوله کرده بود که من پتوی دوم رو انداختم سرش.
اینترنت به قدری ضعیفه که فیلترشکن ها رو برای بالا آوردن اینستاگرام و تلگرام  یاری نمی کنه. برای ساکت کردن ما که به گفته خودشون مشتی رباتیم!!
مادر نیست. نبودش حس می شه. امروز بر می گردونیمش.
 نمیدونم کار توی مرکز انتقال خون جور میشه یا نه و بدتر از اون اینه که حتی نمیدونم میخوام که کار توی مرکز انتقال خون اصلا جور بشه یا نه! 
من از خوابی عجیب و ترسناک پریدم که توش هر کاری می کردم نمی تونستم چراغ ها رو روشن کنم!
حالا تو روشنایی نشستم و تو حوالی ساعت پنج و نیم صبح با جملات درهم و برهمم سعی می کنم غبارهای اینجا را نه که بروبم، فقط کمی فوت کنم!

 

جنگل کوچک
۱۵ مهر ۰۱ ، ۰۵:۴۴ ۰ نظر